» عبور از درون، نقطه ی شروع هر مسیر
از خودم باید آغاز کنم تا به خواستن هایم نزدیک تر شوم
گاهی تمام امورات زندگی ام را به دست باد می سپارم و می نشینم و از دور زندگی ام را تماشا می کنم که شتابان و آهسته از این سو به آن سو خیز برمی دارد. و از خود می پرسم چه کسی سرنوشت مرا جابه جا کرد. تقدیر مداد های کوچک در دستان کدام نقاش یا خطاط رقم خواهد خورد؟
مهربان ترین چهره ی زندگی ام صورتش را از من پنهان کرده است تا زیر بار ناملایمات زندگی سکوتم را نشکنم.
خندیدن بهانه ای و سلاحی شده است برای فراموش کردن تمام آنچه برایش نجنگیدم یا شاید جنگیدم و نرسیدم یا شاید اشتباهی جنگیدم. من نخواستم که خواستن را اجرا کنم و درگیر ذهن نامتقارن و شلوغم شدم.
غروب نزدیک است. غروب رها شدن از بند نخواستن ها. غروب تردیدهای بی امان و روزهای بی هدف. غروب سردرگمی های بدقواره و مزاحم. غروب حاکمیت محض احساس. غروب اشک های بی منطق. غروب انزوای رنگ پریده و حضورهای بی دلیل.
باید تمام خودم را فرابخوانم. تمام آنچه تا به این لحظه از خودم ساختم یا که توسط دیگران ساخته شدم. تمام آنچه که اکنون هستم و معرف تمام من است. باید با خودم رودررو شوم. باید خودم را از دور و نزدیک تماشا کنم و به ملاقات خویشتنِ خویش بروم.
ار تمام کوچه ها و بن بست های درونم عبور کنم تا به خودم، خودِ واقعی ام برسم و به گفتگو با خودم بپردازم. همه چیز در نهایت به خودم خواهد رسید. باید با خودم خلوت کنم و بدون مزاحمت های بیرونی و درونی، خودم را کالبد شکافی و معاینه کنم.
از خودم باید آغاز کنم تا به خواستن هایم نزدیک تر شوم. باید تلاش کنم تا موانع درونی خودم را برطرف کنم تا توان مبارزه و رودررو شدن با موانع بیرونی را داشته باشم.
نقطه ی آغاز تمام حرکت ها از خودم است و باید مراقب خالی شدن انرژی درونی ام برای ادامه ی حرکت باشد. باید درون خودم را قدرتمند و قوی بسازم تا هراسی از دنیای بیرون نداشته باشم.
عکس العمل ها و نحوه ی برخودم با دنیای بیرون، بستگی به قدرت و ضعف درونم دارد. و برای قدرتمندتر شدن درونم باید بیشتر برایش وقت بگذرانم تا بهتر بتوانم درون خودم را بشناسم و نقاط ضعف و قدرتش را شناسایی کنم.
برای رسیدن به آنچه می خواهم و مقصدی که در پیش دارم، ابتدا باید از خودم عبور کنم و بعد مسیرم را انتخاب کنم.