همهی ما تعدادی هدف در زندگی شخصی و حرفهای برای خود داریم. اما ممکن است با وجود داشتن اهداف متعدد برای خودمان بعد از گذشت چندین سال هنوز به اهداف خود نرسیده باشیم. نرسیدن و دست نیافتن به اهدافی که برای خودمان مشخص کردهایم، میتواند دلایل گوناگونی داشته باشد که در این جا پنج تا از مهمترین دلایل نرسیدن به اهداف را بررسی میکنیم.
1- مکتوب نکردن اهداف:
یکی از مهمترین دلایلی که ممکن است ما به اهداف خود نرسیم و کمتر به آن توجه میکنیم، مکتوب نکردن و ننوشتن اهدافمان است. خیلی اوقات ما یک سری هدف برای خودمان در ذهنمان داریم و فکر میکنیم همین که این اهداف در ذهنمان است، کافی است.
اما باید توجه داشته باشیم که نوشتن و مکتوب کردن اهدافمان احتمال رسیدن به آن را افزایش خواهد داد. حتی بهتر است که بعد از نوشتن اهدافی که برای خودمان مشخص کردهایم، آن را در جایی قرار دهیم که بتوانیم هر روز آن را مشاهده کنیم یا خودمان به سراغش برویم و نگاهی به آن بیندازیم و روند رسیدن به اهدافمان را مورد بررسی قرار دهیم.
2- دقیق و واضح نبودن اهداف:
یکی دیگر از دلایلی که باعث میشود ما به اهدافی که برای خودمان در نظر گرفتهایم، نرسیم این است که اهدافی که برای خودمان داریم، به صورت کلی است و به صورت واضح مشخص نکردهایم دقیقا منظورمان چیست.
مثلا میگوییم من میخواهم ثروتمند شوم یا من میخواهم موفق بشوم این یک هدف کلی و مبهم است. باید دقیقا مشخص کنیم منظورمان از ثروتمند شدن و موفق شدن چیست. اگر به چه میزان درآمد در ماه یا هفته برسیم و یا چقدر سرمایه داشته باشیم خودمان را یک فرد ثروتمند میدانیم. یا اگر به چه جایگاه و موقعیتی دست پیدا کنیم خودمان را یک فرد موفق میدانیم.
3- منطبق نبودن با واقعیت:
مورد بعدی این است که ما گاهی اهدافی که برای خودمان در نظر میگیریم بسیار به دور از واقعیت است و احتمال رسیدن به آن خیلی کم است.
قبل از نوشتن اهداف باید واقعیتهای موجود را در نظر بگیریم و با توجه به آن اهدافمان را مکتوب کنیم. هم واقعیتهای موجود خودمان یعنی این که چه تواناییها و پتانسیلها و امکاناتی داریم و هم واقعیتهای موجود جامعهای که در آن زندگی میکنیم.
مثلا وقتی میگوییم من در شش ماه آینده میخواهم به درآمد ماهیانه صد میلیون تومان برسم، باید ببینیم آیا خودمان توانایی و پتانسیل و مهارت کافی در زمینهای خاص داریم که بتوانیم در این مدت کوتاه به این میزان درآمد برسیم یا بهتر است ابتدا تواناییها و مهارتهایمان را ارتقا بدهیم و در ابتدا از درآمد کم شروع کنیم تا به مرور به درآمد دلخواه خود برسیم.
4- مشخص نکردن بازهی زمانی مشخص برای رسیدن به اهداف:
وقتی یک هدفی برای خودمان در نظر بگیریم ولی زمان تقریبی برای رسیدن به آن مشخص نکنیم، ممکن است هر روز فعالیتها و اقدامات لازم در راستای رسیدن به آن هدف را به تعویق بیندازیم چون برنامه و زمان مشخصی برایش در نظر نگرفتهایم.
پس در بازههای زمانی کوتاه مدت / میان مدت و بلند مدتی که برای خودمان تعیین میکنیم، باید مشخص کنیم تا چه اندازه به هدفمان نزدیک شدهایم و میخواهیم در این بازهی زمانی به در چه موقعیتی قرار گرفته باشیم. و این گونه راحتتر میتوانیم مشخص کنیم که هر روز چه مقدار از زمان خودمان را در راستای رسیدن به اهداف خودمان صرف کنیم.
5- نداشتن شناخت کافی و درست از خودمان:
گاهی ممکن است اهدافی که برای خودمان انتخاب میکنیم، تحت تاثیر جامعه و اطرافیان و خانواده خودمان قرار گرفته باشیم و هدفی نباشد که خودمان واقعا از ته دل مشتاق رسیدن به آن باشیم و به همین خاطر به مرور زمان انگیزهی خودمان را برای رسیدن به آن هدف از دست میدهیم.
به خاطر داشته باشیم که هر کدام از ما یک سری علایق و استعداد و باورها و ارزشهای شخصی داریم که اگر سبک زندگی و اهداف و برنامههای خودمان را مطابق با آنها طراحی نکنیم، احساس خوشایندی نخواهیم داشت.
هر کدام از ما مسئول زندگی خود هستیم و در وهلهی اول باید سعی کنیم برای خودمان زندگی کنیم تا بتوانیم احساس رضایت و شادمانی را تجربه کنیم و این احساس خوب و رضایتمندی را نیز به دیگران منتقل کنیم و حال آنان را خوب کنیم.
پس بعد از شناخت خود به صورت درست و اصولی اهدافی که مطابق با شخصیت و توانایی و پتانسیل خودمان و شرایط محیطی که در آن قرار داریم را به صورت دقیق و با جزییات برای خودمان انتخاب میکنیم و بازهی زمانی تقریبی برای رسیدن به آن مشخص میکنیم و سپس آن را مینویسیم و در جایی قرار میدهیم که جلوی چشمانمان باشد که بتوانیم روند پیشرفتمان را بررسی کنیم.