» اینشتین عاشق، عاشقانه های نابغه ی فیزیک
اینشتین عاشق، عاشقانه های نابغه ی فیزیک
بدترین سرنوشت آن است که هیچ سرنوشتی نداشته باشی و سرنوشت هیچ کس نباشی.
این قسمتی از متن کتاب اینشتین عاشق نوشته ی دنیس اوربی است، کتابی که قصد دارد داستان آلبرت و میلوا را، داستانی آمیخته با تاریخ علم و قرن بیستم بازگو کند.
این کتاب روایت عشقی است که آلبرت اینشتین به معشوقه اش میلوا داشته است و ماجرای این رابطه ی عاشقانه است.
در بخش هایی از کتاب می خوانیم:
حقیقت آن است که آلبرت همیشه با انتظار از راه دور برای عشقش، خانواده اش و مراقبش، احساس راحتی بیشتری می کرد، تا آن که در آغوش کشیده شود، عادت کند و نزدیک باشد.
چه زیبا بود اگر می توانستیم روزی خانه ای کوچک و دنج داشته باشیم. نمی دانی زندگی با نیازهای اندک و فارغ از رتبه و درجه ی اجتماعی چقدر جذاب است.
آلبرت به او اطمینان داد که گرچه پیر شده است و آن قدر مشهور شده است که نامش در روزنامه ها باشد، ولی هنوز هم همان روح ساده ای است که هیچ توقعی ندارد.