گاهی کتابی را نخوانده به فراموشی می سپاریم و کتابی را یک روزه تمام می کنیم و گاهی با کتابی ورق به ورق کلمه به کلمه زندگی می کنیم. داستان شکل گیری کتاب ها و داستان ها شاید داستانی جذاب نباشد، اما داستان ها همیشه جذاب بوده اند. پادشاهی که ظالم بود، فقیری که عاقل و دانا بود، رهگذری که مهربان بود، دخترکی که یتیم بود، پسرکی که مریض بود، سربازی که نگران بود و عاشقی که مجنون بود.
دنیای داستان ها دنیایی با اتفاقات زشت و زیباست که باعث جذابیت و کشش داستان می شود و خواننده تمایل دارد تا آخر داستان را بخواند. اما اگر در خط سیر داستان هیچ اتفاق مهم و قابل توجه وجود نداشته باشد، از جذابیت و کشش داستان کاسته می شود و خواننده در همان فصل های ابتدایی از خواندن ادامه ی کتاب صرف نظر می کند.
گاهی آن چنان غرق در خواندن داستان و اتفاقاتش می شویم که از صمیم قلب برای قهرمانان و شخصیت های خوب داستان آرزوی موفقیت می کنیم و گاه با یکی از شخصیت های داستان خو می گیریم و هم ذات پنداری می کنیم تا جایی که پس از پایان کتاب و داستان دلمان برای آن شخصیت تنگ می شود.
دنیای واقعی و زندگی واقعی هم بی شباهت با دنیای داستان ها و کتاب ها نیست، گاهی همین اتفاقات تلخ و شیرین غیرمنتظره است که باعث می شود، انسان قدرتمندتر به راه خود و زندگی اش ادامه دهد و برای خودش و اطرافیانش آرزوی موفقیت داشته باشد.
می توانیم خودمان را در دنیای داستان یک کتاب تصور کنیم و فکر کنیم اگر جای هر کدام از شخصیت های داستان بودیم چه عکس العملی از خود نشان می دادیم، آیا دقیقا مانند شخصیت داستان رفتار می کردیم و یا تصمیم دیگری می گرفتیم. اگر یک زمانی در دنیای واقعی، شرایط یکی از شخصیت های داستان برایمان اتفاق بیفتد، چه تصمیمی خواهیم گرفت.
می توانیم به جای نویسنده تصمیم بگیریم و ادامه داستان را خودمان بنویسیم و مشخص کنیم هر کدام از شخصیت های داستان درگیر چه اتفاقات و حوادثی خواهند شد و چه عکس العملی از خود نشان خواهند داد و یک داستان با پایان متفاوت رقم خواهد خورد.